بیقرارم
میخواهم بروم
میخواهم بمانم
دارم در ترانه ای مبهم زاده میشوم
به نسیمها بگو کتابهای کودکی را میان گلدان و سئوالات هفت سالگی گذاشته ام
حالا دیگر بوی مادرم میاید
بوی حنا هفت سالگی ...سئوال سفر ستاره......
میخواهم به بوی ریواس و رازیانه بیندیشم
به بوی نان
به لحن الکن فتیله و فانوس
ترانه لچک کودری چلواری سفید
بخار نفسهای استکان
به طعم غلیظ قند به رنگ عقیق چای
نی نافله نای
و دق الباب باد بر چارچوب رسواترین رویاها................................................
بیا بیخبر به خواب هفت سالگی بر گردیم
غصه هامان گوشه گنجه بی کلید مشقهام نو شته
********************************
بیا قدمهایمان را تا یادگاری درخت شماره کنیم
هرکه زودتر از باران به سرچشمه رسید لب پریچه بی جفت آبها را ببوسد
برود تا پشت بال پروانه هی خواب خدا سینه ریزو ستاره ببیند..................... صالحی